تهیه و تنظیم: عبدالقادر قادری

شکی نیست که بلاغت در کلام و آشنایی با آرایه‌های سخن، اعم از نظم و نثر نزد اعراب نیز، هم‌چون دیگر اقوام و ملل یافت می‌شده‌است و عرب جاهلی، پیش از نزول قرآن بر فخر کاینات، موازین و معیارهای مشخصی برای نقد سخن و شناخت کلام، برتر از فروتر داشته‌است.
اما گسترش فراوان علوم بلاغی و تألیف و تدوین آثار زیادی در این زمینه و پرداختن جدی به آن، قطعاً در پرتو بهتر کلام‌الله مجید و بیان جوانب اعجاز لفظی و معنوی آن میسر شده‌است. با نگاهی گذرا به فهرست نام بزرگانِ پیشین این علم، به وضوح درمی‌یابیم که بیشتر آنان، عالم قرآن، مفسّر، نحوی و متکلم بوده‌اند و غایت و غرض علم بلاغت را شناساندن هر چه بیشتر و بهتر کلام خدا می‌دانسته و مصادیق اعلای آن را همانا در آیات قرآن می‌جسته‌اند. با تکیه بر همین اعتقاد و باور، گستره‌ی علوم بلاغی افزوده گشت و پس از گذشت چند قرن به علمی مستقل، شگرف و تمام عیار مبدل گردید.
استاد بهاءالدین خرمشاهی در این زمینه چنین می‌گوید: «قرآن کریم جز آنکه وحیانی و آسمانی است، از نظر صوری و ساختاری و زبانی هم شاهکار ادبی شمرده می‌شود و این مسأله جدا از مسأله اعتقادی است. یعنی غیر از مسلمانان و بلکه مخالفان اسلام هم خواه ناخواه و پیدا و پنهان اذعان دارند که قرآن حتی اگر معجزه‌ای آسمانی نباشد، معجزه و شاهکار مقابله‌ناپذیر زبانی و ادبی است. همین است که از آغاز، نویسندگان دستور زبان از سیبویه گرفته تا ابن‌هشام صاحب مغنی‌اللبیب و پس از او تا عصر حاضر که فرهنگ‌های نحوی و دستورزبانی به شیوه‌ی الفبایی تدوین می‌شود، اغلب دستور زبان‌ها بر مهم‌ترین و کهن‌ترین سند و پشتوانه‌ی زبان عربی که قرآن کریم است، استوار می‌باشد. از سوی دیگر فرهنگ‌نویسان از آغاز حتی پیش از کتاب «العین» خلیل‌بن احمد تا امروز که «المعجم الوسیط» به سفارش و اشراف مجمع اللغة العربیة (فرهنگستان معاصر) و با همت عده‌ای از اعضای آن از جمله ابراهیم انیس تدوین شده، اغلب فرهنگ‌های عربی و به ویژه فرهنگی که یاد شد، و از عصر جدید فرهنگ دیگری به نام معجم متن اللغة تدوین رشید رضا، و از عصر قدیم مهم‌ترین و مفصل‌ترین واژه‌نامه‌های عربی از جمله لسان‌العرب اثر ابن‌منظور افریقی و تاج العروس اثر مرتضی زبیدی که در شرح قاموس فیروزآبادی هستند، همه و همه آکنده از مثال‌ها و شواهد قرآنی می‌باشند.
هم‌چنین کتاب‌های علوم بلاغی (معانی و بیان و بدیع) نیز غالباً مملو از مثال‌ها و شواهد قرآنی هستند. مخصوصاً دو اثر ارجمند دلایل الاعجاز در علم معانی و اسرار البلاغة در علم بیان هر دو اثر عبدالقادر جرجانی که بیشترین توجه و تکیه را بر کاربردهای قرآنی دارد. در حوزه‌ی ادبیات و آثار هنری، زبانی و ادبی هم نفوذ قرآن کریم وصف‌ناپذیر است، در حوزه‌ی ادبیات فارسی و حتی در شاهنامه که سعی در نیاوردن واژگان عربی دارد، تأثیرات قرآنی مشهود است تا چه رسید به شعر سنایی و عطار و مولانا و حافظ و سعدی. در ادبیات عرب هم کمتر مُنشی و مقاله‌نویس و ادیب و شاعر است که تلمیحات فراوانی به آیات و عبارات قرآنی نداشته باشد. از عصر جاحظ و متنبّی و ابوتمّام گرفته تا عصر حاضر، و در آثار نویسندگانی چون طه حسین.
بعضی آثار نیز هستند مانند مثنوی مولوی و غزل‌های حافظ که نه تنها از نظر محتوا بلکه از نظر ساختار و صورت هم متأثر از ساختمان سوره‌ها و آرایش آیه‌های قرآنند. همین اساس که صاحب‌نظران از جمله استاد مطهری در «خدمات متقابل اسلام و ایران» گفته‌اند: زبان عربی زبان یک قوم نیست، بلکه زبان یک کتاب یعنی قرآن است.» [بهاءالدین خرمشاهی، قرآن شناخت، چاپ پنجم، تهران، انتشارات طرح نو، 1379، صص40-39]
با توجه به این مقدمه‌ی کوتاه، اگر بلاغت را در زبان عربی به تمامی مدیون قرآن بدانیم و وحی را بزرگ‌ترین عامل در شکل‌گیری بسیایر از علوم و فنون به حساب آوریم سخنی به گزاف نگفته‌ایم و به جرأت می‌توان گفت اگر قرآن نازل نمی‌شد چه بسا علوم بلاغت و صرف و نحو و بسیاری دیگر از معارف در میان عرب شکل نمی‌گرفت. «معانی القرآن» فرّاء و «مجاز القرآن» ابی‌عبیده که ظاهراً از اولین آثاری هستند که به مباحث بلاغی قرآن توجه کرده‌اند، تا «اسرارالبلاغة» و «دلایل الإعجاز» عبدالقاهر و «کشّاف» زمخشری و «نهایة الإیجاز» امام فخر رازی و «بدیع القرآن» ابن ابی‌الأصبع و ... همه و همه دلیل روشنی بر این ادّعاست.
شیخ عبدالقاهر جرجانی [متوفای سال 471] بلاغت را امری معنوی می‌داند که در صمیم روح و جان انسان شکل می‌گیرد و سلطه‌ی معانی بر الفاظ را اثبات می‌کنند. ایشان «تباین موجود بین خوبی و بدی کلام را مجرد لفظ» نمی‌داند. [عبدالقاهر جرجانی، اسرار البلاغة، ترجمه‌ی جلیل تجلیل، تهران، انتشارات دانشگاه‌ تهران، 1361، ص2] و این چیزی است که نمونه‌ی عالی آن را در آیات قرآن کریم به وضوح شاهد هستیم.
زمخشری[متوفای سال 538] راه دستیابی به حقایق معارف اسلامی را منحصر به آگاهی از علوم معانی و بیان دانسته و این دو علم را خاص قرآن شمرده‌است. وی می‌گوید: «و لا یغوص علی شیء من تلک الحقائق إلّا رجل قد برع فی علمین مختصین بالقرآن و هما المعانی و البیان» [زمخشری، الکشاف، چاپ مصر، مطبعه‌ی مصطفی محمد، 1354 ه.ش. ج1 ص3] او که اثر معروف خویش کشاف را در بیان زیبایی‌ها و محسّنات کلام مجید نگاشته است، این دو علم را از مهم‌ترین علومی می‌داند که مفسّر باید بدان مسلح گردد. کتاب او در واقع تفسیر بلاغی قرآن است.
آری! تأثیر شگرف قرآن در تکوین بلاغت و ادبیات عرب چیزی نیست که فقط عالمان بلاغت از آن سخن بگویند، بلکه هر صاحب‌نظر منصفی که با فرهنگ و ادب عرب انس داشته‌باشد، این واقعیت را خواهد پذیرفت. ج. م. عبدالجلیل مؤلف تاریخ ادبیات عرب، علی‌رغم دیدگاه غیرمذهبی خاص خویش، به جایگاه بلند قرآن کریم از این جهت اشاره کرده و می‌گوید: «از دیدگاه ما قرآن کریم هزار مرتبه بهتر از شعر جاهلی است، و متنی کاملاً مطمئن و شاهدی راستین برای زبان عربی‌است.» [ج.م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه‌ی آ.آذرنوش، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1376، چاپ سوم، ص83] ایشان قرآن را بزرگ‌ترین عامل تکوین ادبیات عرب دانسته و آن را شاهکار زبان تازی به حساب می‌آورند. [همان، ص92]
آری! بی‌تردید محور بلاغت عرب، قرآن است و خاستگاه اولیه‌ی این فنّ هر کجا بوده، ریشه در هرچه و هر جا داشته‌باشد، عامل باروری اعجازگونه‌ی آن جز کلام مجید هیچ چیز نیست. بدون شک بلاغت گسترده‌ی عرب از خصوصیات بلاغی دیگر ملل به ویژه ایرانیان تأثیر پذیرفته‌است، به علاوه از تأثیر بلاغت دوران جاهلی در غنای آن نیز نباید غافل بود، اما وسعت و تنوع خیره‌کننده‌ی آن در زمانی نه چندان طولانی، فقط و فقط مدیون و مرهون نزول قرآن کریم است و عامل و انگیزه‌ی اصلی برای صدها دانشمند و متفکر و محقق از ملیت‌ها گوناگون در پرداختن به علوم بلاغی، آن هم با این دقت و گستردگی جز عشق به وحی نبوده است، و گرنه زبان عربی به خودی خود به عنوان یک وسیله‌ی ارتباطی و تفهیم و تفاهم نیازمند این همه موضوعات بلاغی نمی‌توانست باشد.